گفت مى آيم... سحر شد و نيامد!
نيامد و نخواهد آمد،
زيرا او هيچ پيمانى نبست كه نشكست...
او هيچگاه نسوخته تا معناى سوختن را بداند
او هيچ وقت درد نكشيده تا بداند درد چيست
او هرگز
در انتظار نمانده تا از تلخى انتظار باخبر باشد.
-احمد شاملو
من از هرچی که ترسیدم سرم اومد
تو دنیایی که میساختیم ُ حاشا کن
تو مرز ِ مرگ و نابــودی گــرفتارم
فقط ســردرگمی هام ُ تماشــا کن ...
وقتي قرار است بروي ، دل دل نکن ...
منتظر نمان
هيچ اتفاقي ماندگارت نمي کند.
وقتي قرار است بروي،
حتما دل شوره هايت را مرور کرده اي
يادگاري هايت را ، بغض هاي پشت سرت را ...
يا مي روي بي آنکه يادت بيايد کوچه هايي را که قدم زديم
و باران هايي که بر سرمان باريد
و چراغ قرمز هايي که هنوز نمي دانم چرا دوستشان داشتيم.
بهانه براي رفتن زياد است
اين ماندن است که بهانه نمي خواهد
اين ماندن است که دل مي خواهد
شهامت مي خواهد، عشق مي خواهد ...
حالا هي تو بگو بايد بروي ، اصلا همه دنيا را جاده بکش
بگو که عشق به درد شعر ها مي خورد
و من مي ترسم از کسي که ديگر
حتي شعر هم قلبش را نمي لرزاند
کسي که مي داند به غير از من ، کسي منتظرش نيست
اما دلش ، هواي پريدن دارد ...
وقتي قرار است بروي، حتي به آيينه نگاه نکن
شايد چشم هاي کسي که روبروي تو ايستاده
منصرفت کند از رفتن
شايد نم اشکي ببيني ، غباري ،
خيالي دور در آستانه ويران شدن
شايد ناخودآگاه در آينه لبخند بزني
و به تصوير ديرآشناي محصور در قاب بگويي : سلام ...
شايد هنوز روح کودکانه ات از گوشه اي سرک بکشد
و نگران باشد که مبادا فراموشش کني ...
تو لبخند بزن !
من غربت پشت آن لبخند را خوب مي شناسم
نمي گويم نرو
اصلا مگر چيزي عوض مي شود ؟!
فقط يک والله خيرالحافظين مي خوانم
و به چهار جهت فوت مي کنم ...
حتي اگر ديگر نبينمت ،
هر شب به خوابت مي آيم
...
گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن ؛
به رفتن که فکر می کنی
اتفاقی می افتد که منصرف می شوی،
می خواهی بمانی
رفتاری می بینی که انگار باید بروی..!
و این بلاتکلیفی
خودش کلــــــی جـــــــهنم است ...
زندگی ام به تعلیق در آمده !
معلقم بین...خوب و بد بین خنده و گریه....
بین علاقه و تنفر بین تنفس و خفگی.......
بین توانایی و ضعف بین آرامش و تلاطم......
بین خودم و ...
گاهی کسی قلبت را میدَرَد
که لحظه ای را بی او تاب نمی آوردی
نبودش مرگ لبخند بود بر لبانت
گاهی کسی قلبت را میدَرَد که...
وقتی از همه دلگیری
در ظلمت شب
در اوج ترس و غم
باید کسی باشد تا در آغوشش تمام دلتنگیهایت را بباری
و آرام شوی
آرامِ آرام
کسی از جنس عشق
از جنس باران
از جنس بی ریایی
کسی از جنس خدا...
خدایا...
یک "مرگ" بدهکارم و هزار "ارزو" طلبکار،:
"خسته ام" یا طلبم را بده
یاطلبت را بگیر...
ﻧﻪ ﺣﻮﺻﻠـــﻪ ﯼ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩﺍﺷﺘــﻦ ﺩﺍﺭﻡ
ﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫـــــــﻢ ﮐﺴـﯽ ﺩﻭﺳﺘــﻢ ﺩﺍﺷﺘـﻪ ﺑﺎﺷﺪ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﺳـــــَــــﺮﺩﻡ …
ﻣﺜـﻞ ﺩﯼ , ﻣﺜـﻞ ﺑﻬﻤـــﻦ , ﻣﺜـﻞ ﺍﺳﻔﻨــــــﺪ
ﻣﺜـﻞ ﺯﻣﺴﺘــــﺎﻥ
ﺍﺣﺴــــــﺎﺳـﻢ ﯾـﺦ ﺯﺩﻩ
ﺁﺭﺯﻭﻫـــﺎﯾـﻢ ﻗﻨﺪﯾــــﻞ ﺑﺴﺘــﻪ
ﺍﻣﯿــــــﺪﻡ ﺯﯾــﺮ ﺑﻬﻤــﻦ ِ ﺳــﺮﺩ ِ ﺍﺣﺴــﺎﺳﺎﺗﻢ ﺩﻓــــــــﻦ ﺷـﺪﻩ ….
ﻧﻪ ﺑﻪ ﺁﻣـــــدنی ﺩﻝ ﺧﻮﺷــﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘـــــنی ﻏﻤﮕﯿــﻦ
ﺍﯾـﻦ ﺭﻭﺯﻫـــﺎ ﭘــُﺮ ﺍﺯ ﺳﮑـــــــــﻮﺗـﻢ ...
آرزوی خیلی ها بودم
از آن دست نیافتنی هایشان….
ساده اسیرت شدم که قدر ندانستی…!!!
میگویند زمان طلاست اما من چشیدم
دروغ میگویند ، زمان آتش است
ثانیه به ثانیه اش میسوزاند
و
تا به شعله ات نکشد نمیگذرد...
دِلــَم ؛ جایی مانده ای
که هیچ کس
مسئولیت شکستنت را
بر عهده نمی گیرد...
جای قول و قرارهایمان امن است !!!! زیر پای تو ...
تو که زیر همه چیز زدی ...
و من !!!
فقط زیر گریه...
هیچوقت بی خداحافظی کسی را ترک نکن .
نمیدانی چه دردیست پیر شدن در خم کوچه های انتظار ......
دلـتـنـگـی هــا
گـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض ؛
گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد
گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد . .
دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا
جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .
دو وقت دلم مي گيرد
يكي وقتي با "بله" جواب مي دهي
يكي وقتي "شما" صدايم مي كني
چگونه صدايت كنم كه با "جانم" جواب دهي؟
حرفــــهــایـــــی هســـتــند از جنـــسِ شــیـــشه
مقدس ترین جای دنیاست اتاق تنهایی هایم
وقتی به نیت تو خالیش میکنم...
وقتی که دیر نبود من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت من به انتظار امدنش نشستم
وقتی که نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد من شروع کردم...
وقتی او تمام شد...
من اغاز شدم وچه سخت است تنها متولد شدن مثل تنها زندگی کردن است مثل تنها مردن!
چیستم؟ خاطرهی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخنها دارم...
چيزى ازت به دل نمى گيرم
راحت برو، محكم قدم بردار
میبُری از همه ... از هر کسی که هست
این حال و روزته ... وقتی دلت شکست
دلم
کسي را مي خواهد
که از جنس خودم باشد
دلش شيشه اي ، گونه هايش باراني
دستانش هميشه گرم
نگاهش ستاره باران باشد
دلم يک دل ساده مي خواهد...
آدمـــــــی را دیــــــــدم که با سایه خودش درد و دل مـــیکرد. . . . . .
.
.
.
.
چه زجری مـــيـــــکشد او وقــــتی هــــــوا ابــــریست . . . . .
کافی است ... چمدانت را ببندی ...
بزرگترين خطايت اين بود که :
فکر مي کردي ؛
من ...
براي هميشه
صبــــورم ... !!!
گاهی دلم تنگ تو میشود...
به تمام دلایلی که نیستی...
و به اجبارآرام میگیرم...
چه "اجبارتلخی". . .! !
درختان به من آموختند
پایبندی هر کس به اندازه ریشه اوست...
به هر درختی
نمیتوان
تکیه کرد ...!
داشتنت حقیقتاً رؤیای قشنگی بود.
اما واقعیتش
نه ثانیه ای خوشی داشت
نه خاطره ای مرور کردنی،
و نه هیچ چیز دیگر!
فقط درد داشت...
حسرت يعني
روبرويم نشسته اي و باز خيسي چشمانم را آن دستمال خشك بي احساس پاك ميكند.
حسرت يعني
شانه هايت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگي به آن پناه ببرم.
حسرت يعني
تو كه در عين بودنت ، تنهای تنهایم...
عشق
برای بعضی ها یک دلگرمیست
دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ....چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی....کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن...دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن...بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی....دخترکم تو زیباترینی... .همیشه با این باور زندگی کن...خودت را فراموش نکن... .شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد....اما به یاد داشته باش....کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرند....دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست....اشتباه که کردی برخیز....اشکالی ندارد....بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگویند.....خوب باش ولی سعی نکن این را به دیگران بفهمانی کسی که ذره ای شعور داشته باشد خاص بودنت را در می یابد.... زمستان است.... زیاد میشنوی هوا دو نفره است!!!!به درک که دو نفره است تنها قدم زدن دنیای دیگری دارد...دخترکم شاید شاهزاده را همه بشناسند اما باور داشته باش....برای پدرت تو ملکه هستی....گریه کرده ای؟؟؟؟ رنج کشیده ای؟؟؟؟ سرت کلاه رفت؟؟؟اذیتت کرده اند؟؟؟ عیبی ندارد.... نگذار تکرار شود....گاهی تکرار یک درد دردناک تر است!!!احساس تو با ارزش است خرج هر کسی نکن...از تمام مردهایی که میبینی و متلک نثارت میکننداز تمام مردان این شهر ممنون باش...ممنون باش که هر روز لطافت تو را،ظرافت تو را، زیبایت را یادآور میشوند... .تو قدرتمندی که با تمام ضعیف بودنت در برابرت ناتوانند...آری .... ناتوانند دخترکم تو با ارزشترین موجود زمین هستی
هیچ گاه فراموش نکن.....
مدتهاست از یاد رفته ام...
حتی خودم،خودم را فراموش کرده ام!
مدتهاست تنهای تنهایم...
اما
تاب باورش در دل ساده ام نمی گنجد!
مدتهاست...
ﺩﺧﺘﺮ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ
ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻋﺮﻭﺳﮑﻢ ﺭﺍ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﺩ
ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮐﻢ ﺭﺍ ﺑﺮﺩ!
ﺗـــﻮ ﺍﻣﺎ
ﭼﻪ ﻫﺎ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﺑﺎ ﺩﻟـــــﻢ ...!
شاید برایت عجیب ست این همه آرامشـــم !
خودمانی بگویم ؛به آخــر که برســـی،دیگر فقط نگاه میکنی ...
می گویند : شاد بنویس ...
نوشته هایت درد دارند!
و من یاد ِ مردی می افتم ،
که با کمانچه اش ،
گوشه ی خیابان شاد میزد...
اما با چشمهای ِ خیس ... !!
اين روزها...
خستگی هايم با هيچ چيز...
در نمى رود...!!!
با هيچ چيز...!!!
شاید مرگ . . !
شــــایـــــــد ...!!!
تو را مثل قانون کسی رعایت نمی کند...
چرا غمگینی دلــــــــــم؟
تو را برای شکستن سرشته اند!!!
عــــــاشـق که میشوی...
مواظب خودت باش...
شبهای باقیمانده عمرت
به این سادگیها
صبــــــــح نخواهند شد ...
مدت هاست نه به آمدن کسی دلخوشم،
نـــه از رفــتــن کــســی دلــگــیــر!
بی کــسی هم عالــمی دارد...
تعداد صفحات : 3
بزرگترین سایت عاشقانه عسل لاو